در رهگذر زمستان بودم كه بهار چشمانت در نگاهم پيداشد.
وچشمانم غرق نگاه بهاري تو شد بي انتها مثل آبي دريا
زيبابودن مثل غروب خورشيد ودلچسب بودن مثل بوسيدن گلهاي مريم
سكوت همه فضاي وجودم را پر كرده بود.
كاش ميشد اين سكوت با پلك زدن هايت به پايان برسد.
قشنگترين ترانه ها سرسبزترين بهارها قرمزترين شاديها ومهربانترين گلها را تقديمت ميكنم تا بداني
دوستت دارم.